داروك
*****
سروده ي نيما
------------
خشك آمد كشتگاه من،
در جوار كشت همسايه.
گرچه مي گويند:"مي گريند روي ساحل نزديك
سوگواران در ميان سوگواران ."
قاصد روزان ابري ، داروك ! كي مي رسد باران؟
بر بساطي كه بساطي نيست؛
در درون كومه ي تاريك من كه ذره اي با آن نشاطي نيست؛
و جدار دنده هاي ني به ديوار اتاقم دارد از خشكيش مي تركد
- چون دل ياران كه در هجران ياران –
قاصد روزان ابري ، داروك ! كي مي رسد باران؟ 1
نقد و تفسير شعر داروك
نويسنده: اصلان قزللو
خلاصه ي شعر :كشتزار من در كنار كشتزار همسايه ، خشك شد .با وجود آن كه مي گويند ساكنان آن جا غم و درد بي شماري دارند؛ اي پيام رسان روزهاي ابري ، داروك ! كي باران خواهد آمد
بر اين كلبه ي بي نور و بي نشاط من كه اجزاي سازنده اش در حال شكستن و فرو ريختن است ، همانند دل دوستاني كه از دوري و جدايي دق مرگ شده اند، پيام رسان روزهاي ابري ، اي داروك! كي باران خواهد باريد
موضوع شعر : نياز به دگرگوني وضعيت موجود
شعر بسيار كوتاه است و شاعر آن را به دو بخش تقسيم مي كند
الف: فضاي ويران بيروني
ب: فضاي درهم دروني
رمزهاي شعر
1 – كشتگاه : جامعه ي ايران زمان شاعر
2– كشت همسايه : كشور اتحاد جماهير شوروي پس از انقلاب اكتبر 1917
3 – ساحل نزديك : همان كشت همسايه ، همسايه ي شمالي
4 – داروك : انسان آگاه
5 – باران : دگرگوني ، انقلاب. بهبودي
در اين شعر سمبليك، شاعر با ايجاد تضاد بين جامعه ي خود (كشور استبداد زده و فقير) و كشور همسايه( رسته از استبداد) خواننده را به تفكر وا مي دارد و مي خواهد لحظه اي فكر كند و علل اين امر را در يابد و سپس ضمن همراه كردن او با خود ، خواهان دگرگوني شود
اگر بخواهيم منظره هاي شعررا كاملا ببينيم و ضمن لذت بردن از آن با تخيلات و افكار او همراه شويم ،بايد ديد وسيعي داشته باشيم.به اين صورت كه "كشتگاه من" شاعر را وسعت بخشيم و به "كشتگاه ما" تبديل كنيم . در اين صورت " كشتگاه ما" ، كل كشور و مردم ايران مي شود. حتا مي توان پا را از اين هم فراتر نهاد و كشور خود را -"من نوعي " – يعني تمام كشورهاي استبداد زده جهان دانست. كه اين امر لز نظام فكري نيما دور نيست. هم چنان كه اين تفكر در شعر "آي آدم ها" ي نيما به چشم مي آيد
شاعر در بخش اول شعر، ضمن آرزوي رهايي از استبداد براي مردمان سرزمين هاي استبداد زده ، شنيده هاي خود را از كشور همسايه با شك و ترديد با فعل " مي گويند" بيان مي كند كه در اصطلاح امروز مي توان گفت به نقل از افراد ناشناس يا منابع ناموثق .شايد بتوان گفته ي شاعر را به نوعي ديگرنيز تفسير كرد ؛ وآن ، اين كه در انقلاب ها ، افراد به دو گروه تقسيم مي شوند: انقلابي و ضدانقلابي در اين صورت بلايي كه بر سر ضد انقلاب مي آيد از منظري " سوگواران در ميان سوگواران" است. يا در هر انقلاب علاوه بر دگرگوني ويراني هايي هم ايجاد مي شود
شاعر در اين بخش ، جلوي اين فرضيه را كه چون در كشور همسايه ، انقلاب ، غم و درد هم ايجاد كرده ، پس نبايد دگرگوني صورت گيرد ، مي گيرد و با تمام ناملايمات خواهان وضعيت مطلوب است
شاعر در بخش دوم شعر ، وضعيت مردم و خانواده ها ي كشور خود را ترسيم مي كند: مردم آهي در بساط ندارند. خانه ها تاريك و خالي از نشاط و سرور است. دل ها از غم دوري ، اندوهگين و افسرده است .فاجعه اي رخ داده كه افراد خانواده و دوستان از هم دورند . او با رنگ آميزي غمگنانه ي اين مناظر ، خواهان دگرگوني وضعيت موجود است
حال اگر دو بخش شعر را همچون دو تابلو در كنار هم به دقت بنگريم و مقايسه كنيم ؛ ضمن يافتن ناهمگوني هايي كه شاعر براي بيان منظور خود به كار برده است ، مي توانيم همگوني هاي منفي دو ديار را هم ببينيم : در كشور همسايه با وجود دگرگوني مي گويند كه " سوگواران در ميان سوگواران " مي گريند . در اين سو (جامعه ي شاعر ) مردم از استبداد ، بسيار زيان ديده اند . عزيزان از دوري هم در رنج اند و فقر گريبان آنان را مي فشارد
شاعر با تمام اين توصيف ها ، درمان دردها را در دگرگوني و نابودي استبداد مي داند و اين دگرگوني را الزاما الگوي كشور همسايه تصور نمي كند . وگرنه سوگواري هاي آنان را بيان نمي كرد
شاعر براي بيان شاعرانه سخنان خود ، در مصراع هاي سوم و چهارم ، براي تجسم گريه و سوگ ، پنچ بار واج "گ" را همراه "ر" و "ؤ" تا گريه و سوگ را ، ديداري كند
آوردن عبارت " سوگواران در ميان سوگواران" نيز انبوهي و بزرگي غم را نمايان مي سازد
او با بيان يك باور عاميانه كه " هر گاه غورباغه ي درختي در روزهاي ابري بخواند ، باران خواهد آمد " و با انسان پنداري "داروك" انتظار طولاني و شوق رسيدن به باران دگرگوني را در خواننده قوت مي بخشد . او در همين بخش با آوردن واج "ر" (5 بار) و تناسب ابر و باران ، ريزش قريب الوقوع باران را تداعي مي كند
شاعر در بخش دوم با آوردن پارادوكس "بساطي كه بساطي نيست" فقر مطلق را در كشور استبدادي به نمايش مي گذارد.او همچنين با آوردن واژه ي "كومه " (كلبه ) به جاي خانه ، آن هم كلبه اي تاريك و بي نور و نشاط و ويران ، وضعيت زندگي آنان را نقاشي مي كند .
شاعر براي غناي موسيقي شعر و به گفته ي خود كه "قافيه زنگ مطلب است " (3) با آوردن قافيه هاي هم جنس و هم آهنگ " بساط و نشاط " ، "ياران و باران " به زيبايي شعر افزوده و مطالب شعر را از هم جدا كرده است
در پايان بايد ياد آور شويم قرينه هاي رمزي بودن اين شعر ، تكرار مصراع " قاصد روزان ابري داروك ، كي مي رسد باران" در نيمه و پايان شعر است كه شاعر با اين تكرار و تاكيد ، ذهن خواننده را به نمادين بودن باران رهنمون مي شود
قرينه ي نمادين ديگر اغراق در وضعيت دو كشتگاه (جامعه) ، يكي خشك و ديگري سبز در جوار همديگر است
اصلان قزللو
29 شهريور 86
منابع
1- مجموعه ي آثار نيما – دفتر اول – ضميمه ي پاياني
२- حرف هاي همسايه ، نيما
پنجشنبه، مهر ۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر