" باغ من"
سروده ي اخوان ثالث
**************
نقد و تفسير: اصلان قزللو
--------------------
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستين سرد نمناكش .
باغ بي برگي ،
روز و شب تنهاست،
با سكوت پاك غمناكش.
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولاي عرياني ست.
ور جز اينش جامه اي بايد،
بافته بس شعله ي زر تار پودش ، باد.
گو برويد يا نرويد ، هرچه در هر جا كه خواهد يا نمي خواهد.
باغبان و رهگذاري نيست.
باغ نوميدان ،
چشم در راه بهاري نيست.
گر ز چشمش پرتو گرمي نمي تابد،
ور به رويش برگ لبخندي نمي رويد؛
باغ بي برگي كه مي گويد كه زيبا نيست؟
داستان از ميوه هاي سر به گردون ساي اينك خفته در تابوت
] پست خاك مي گويد.
باغ بي برگي ،
خنده اش خوني ست اشك آميز.
جاودان بر اسب يال افشان زردش مي چمد در آن،
پادشاه فصل ها پاييز
تهران – خرداد 1335
خلاصه ي شعر:
* باغ بي برگ و باري است كه ابر ، فضاي آن را پوشانده و در سكوت و غم و تنهايي به سر مي برد.
* ساز و سرودش ، باد و باران است و در نهايت فقر ، روزگار مي گذراند. اين باغ از باغبان و رهگذر، بي نصيب است به همين سبب هر چه در هر جا كه بخواهد رشد مي كنديا مي خشكد و كسي منتظر رسيدن بهار و سر سبزي به اين ديار نيست.
* با تمام اين غم و دردها ، اين باغ به خاطر ميوه هاي ارزشمند ي كه در گذشته داشته ، و اكنون در خاك مدفون اند، زيباست.
* اين باغ بي برگ و بار كه خون مي گريد، پاييز كاملا بر آن مسلط است.
موضوع شعر : توصيف نمادين وضعيت جامعه ي زمان شاعر و بازگشت به تمدن و فرهنگ پر افتخار گذشته و زنده كردن آن است .
اين شعر را مي توان به چهار بخش تقسيم كرد كه تقريبا در بيش از سه چهارم آن ،تمام عناصرش منفي و باعث غم و درد و بدبختي است و چنين جامعه اي از نطر شاعر مطرود و منفور است .
نمادهاي شعر:
1- باغ : سرزمين شاعر (ايران) است.
2- باغبان : حاكمان و عوامل حكومت.
3- ابر : استبداد و خفقان از عناصر منفي
4- باد و باران: حوادث ناگوار و عناصر نابود كننده. و منفي.
5- بهار : وضعيت دل خواه و عنصر مثبت كه هيچ كس منتظر آن نيست .
6- پاييز : ضد بهار ، عنصر منفي و ويران گر ، حكومت و حاكمان.
در بخش اول ، ابر ( خفقان و استبداد ) فضاي باغ (كشور ) را انباشته است . به همين سبب باغ ، ساكت و تنها و غمگين است . به تعبير ديگر ، ابر، روشني و نور را از باغ دريغ مي كند و ارتباط مردمانش از هم و ديگران گسسته مي شود و غربت و تنهايي بر آنان غالب مي شود ..
در بند دوم ، باد و باران با توجه به تركيب پارادوكسي "شولاي عرياني" برگ ريز و مايه ي ويراني هستند .
اگر به منظره ي يك باغ پاييزي بنگريد ، تا هنگامي كه برگ ها بر شاخه اند و رنگارنگ ، چشم اناز زيبايي دارند .حال اگر باراني فرو ريزد و بادي بوزد ، از باغ جز عرياني چه خواهد ماند ؟
اين باغ آشيان زاغان و كلاغان خواهدشد تا هزاران و بلبلان .
با چنين توصيفي ، اهالي باغ آن چنان نا اميدند كه حتا چشم اتظار آمدن بهار كه امري قطعي و جبري در طبيعت است ، نيستند. يعني بريشان آينده ي اميد بخشي قابل تصور نيست .و اين باد حوادث است كه بر باغ چيره است . اين بخش تداعي كننده ي حمله هاي گسترده ي اقوام و ملل گوناگون ترك و مغول تازي و تاتار به اين سرزمين است .
حال اگر بخواهيم در اين شعر عنصر مثبتي پيدا كنيم ، تنها در مصراع هاي پاياني بند سوم است . در ساير بخش ها ، اثري از عناصر زيبايي در باغ نيست .
در اين بخش نوري از دل تاريكي ، چراغ هاي اميد شاعر را فروزان مي كند . و آن پهلواني ها و جان فشاني ها و آداب و فرهنگ گذشته ي اين سرزمين است . او براي برون رفت از اين بحران ، به گذشته ها چشم مي دوزد و زيبايي اين باغ را در گرو زنده كردن افتخارات و فرهنگ و تمدن گذشته ي ايران مي داند كه البته مخالفان و موافقاني دارد .
به نظر نگارنده ، توجه بش از حد به گذشته و بي اعتنتايي به آينده ، سبب در جا زدن و عقب گرد و دور شدن از كاروان بشايت خواهد بود .
در بخش پاياني ، پاييز ، جاودانه بر باغ غالب است .گويا تصوير و تصور وضعيت مطلوب و خوش آيند
براي هميشه از ذهن ساكنان باغ ، رخت بر بسته است. و اشك خونين ، جاي گزين خنده ها ست .
اخوان با جان بخشي به ابر در بخش اول كه پوستيني دارد و باغ و فضايش را در آغوش گرفته ، در نظر اول ، رسيدن عاشق به معشوق را در ذهن زنده مي كند . اما توجه به مصراع هاي " باغ بي برگي / روز و شب تنهاست ./ با سكوت پاك غمناكش . "اين معادله بر هم مي خوردو تصرف باغ ، تجسم مي يابد.
واج آرايي با صامت "ك" در مصراع "با سكوت پاك غمناكش " گذر زمان (روز و شب ) را به گونه اي تكراري و غمگنانه همانند صداي عبور ثانيه ها در ذهن تداعي مي كند .
قافيه كردن دو واژه ي نمناك و غمناك و ايجاد قافيه ي دروني پاك و غمناك نوعي تكرار تصوير هاي غم آلود باغ در گذر زمان است .
در بخش دوم ، به انتخاب شاعر ، باران ، عنصري منفي است . كه در بيشتر آثار، عنصري مثبت معرفي شده است . دكتر كدكني در شعر "سفر به خير " آن را نماد سرسبزي و زيبايي و وضعيت مطلوب مي داند .(!)
در همين بند باد نيز صفتي انساني مي گيرد و بافنده ي جامه ي باغ مي شود ام نه جامه اي براي پوشش كه براي عرياني . زيرا اين لباس ، تار و پود آتشين دارد و باغ را خاكستر نشين مي كند.
در بند سوم ، شاعر علاوه بر استفاده از تركيب " ميوه هاي سر به گردون ساي "مفهوم بزرگي و عظمت را مي رساند ، با بلند آوردن همين مصراع " داستان از ميوه ها ي سر به گردون ساي اينك خفته در تابوت پست خاك مي گويد " بزرگي و عظمت را در پيش چشم خواننده مجسم مي كند. از سوي ديگر تركيب تشبيهي "تابوت پست خاك"با تركيب "سر به گردون ساي "در تضاد قرار مي گيرد.
"برگ لبخند" نيز تركيب تشبيهي زيبايي ست ؛ افسوس كه بر چهره ي باغ و ساكنانش نمي رويد.
شعر " باغ من " را مي توان برادر بزرگ " زمستان" دانست . شعر " زمستان " در دي ماه 1334 سروده شده و "باغ من" در خرداد 1335 . هر دو شعر چند سالي پس از كوتاي 1332 ، يعني زمان شكست مردم و زنداني شدن مبارزان و ميهن پرستان و فشار بيش تر بر نويسندگان و شاعران است
اخوان مي گويد : " در شعر زمستان ، محيط زندگي را در آن سال هاي خفقانترسيم كرده ام " (2)
به همين سبب باغ من نيز شعري تمثيلي براي توصيف جامعه ي پس از كودتا است .
منابع:
1- دفتر شعر زمستان ص 152 -153
2- در كوچه باغ هاي نشابور
3- صداي حيرت بيدار ص 230
اصلان قزللو 15/6/86
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر